عاشقانه
امان از دوریِ چشمت ، امان از انتظارِ تو
به فکرم نیستی اما دلم شد بیقرارِ تو
کجای شهر پیدا میشود مردی که هم پایم
خزان را پر کند در دل ، به امّید بهارِ تو
شکستم قامت آیبنه را تا ننگرم خود را
ندیدن دارد این عاشق که شد بی اعتبارِ تو
بیابان تا بیابان کوله باری از جنون با من
خیالی مرده ام با دردهایِ ماندگارِ تو
غزل های مرا هر جا که می خوانند ، می دانند
دلی بینِ غزل ها می تپد امّیدوارِ تو
سرت بر شانه یِ هر کس که باشد ، خوش به احوالش
که من میفهمم آن حالی که او دارد کنارِ تو
به فکرم نیستی اما دلم شد بیقرارِ تو
کجای شهر پیدا میشود مردی که هم پایم
خزان را پر کند در دل ، به امّید بهارِ تو
شکستم قامت آیبنه را تا ننگرم خود را
ندیدن دارد این عاشق که شد بی اعتبارِ تو
بیابان تا بیابان کوله باری از جنون با من
خیالی مرده ام با دردهایِ ماندگارِ تو
غزل های مرا هر جا که می خوانند ، می دانند
دلی بینِ غزل ها می تپد امّیدوارِ تو
سرت بر شانه یِ هر کس که باشد ، خوش به احوالش
که من میفهمم آن حالی که او دارد کنارِ تو
۹.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۲