یکسال دیگر گذشت …
یکسال دیگر گذشت …
روزها یکی پس از دیگری ، مرا ترک کردند
و
راهی دیار خاطره شدند .
اتفاقات خوب ، بد …
دوستی ها ، دشمنی ها …
خنده ها ، گریه ها …
همه
و
همه
سری زدند
به من در این سال !
اما به هر حال این سال هم گذشت …
شاید زیباتر از همیشه !
حالا که به عقب بر میگردم …
حالا که به روزهای سپری شده می اندیشم
احساس می کنم
که همه چیز خوب بوده …
حسرت چیزی را نمی خورم …
از چیزی ناراحت نیستم …
دوست ندارم به عقب برگردم
که
اشتباهی را جبران کنم …
این دفتر را هم میبندم
و
به صندوقچه خاطره ها می سپارم .
دفتر جدیدی پیش رویم آرام آرام باز می شود …
می خواهم دفتر جدید را پر کنم
از
شکوفه های عشق
و
ترانه های مهر …
چه کسی می داند
چند دفتر دیگر در انتظار ام است ؟!
30شهریور ۱۴۰۱بماند یادگاری
روزها یکی پس از دیگری ، مرا ترک کردند
و
راهی دیار خاطره شدند .
اتفاقات خوب ، بد …
دوستی ها ، دشمنی ها …
خنده ها ، گریه ها …
همه
و
همه
سری زدند
به من در این سال !
اما به هر حال این سال هم گذشت …
شاید زیباتر از همیشه !
حالا که به عقب بر میگردم …
حالا که به روزهای سپری شده می اندیشم
احساس می کنم
که همه چیز خوب بوده …
حسرت چیزی را نمی خورم …
از چیزی ناراحت نیستم …
دوست ندارم به عقب برگردم
که
اشتباهی را جبران کنم …
این دفتر را هم میبندم
و
به صندوقچه خاطره ها می سپارم .
دفتر جدیدی پیش رویم آرام آرام باز می شود …
می خواهم دفتر جدید را پر کنم
از
شکوفه های عشق
و
ترانه های مهر …
چه کسی می داند
چند دفتر دیگر در انتظار ام است ؟!
30شهریور ۱۴۰۱بماند یادگاری
۸.۹k
۲۹ شهریور ۱۴۰۱