واییییییییییی بچه ها
واییییییییییی بچه ها
دیروز رفتم عروسی دختر دایی مامانم
از یه طرف دلم خواست عروس شم از یه طرف تو عروسی یه کانگورو بود خیلی ازش خوشم اومد البته انسان بود ولی خیلی بالا پایین می پرید من بش میگفتم کانگورو
بعدش اط یه طرف سرما خورده بودم هیچ حس و حال خوبی نداشتم
آه خیلی گند بودددددددددددد امیدوارم هیشکی جای من نباشه
دیروز رفتم عروسی دختر دایی مامانم
از یه طرف دلم خواست عروس شم از یه طرف تو عروسی یه کانگورو بود خیلی ازش خوشم اومد البته انسان بود ولی خیلی بالا پایین می پرید من بش میگفتم کانگورو
بعدش اط یه طرف سرما خورده بودم هیچ حس و حال خوبی نداشتم
آه خیلی گند بودددددددددددد امیدوارم هیشکی جای من نباشه
۳.۰k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.