در التهاب ماجرا...
دمی که عشق کشته شد٬ مگر چه رفت کاین دلم
هنوز می تپد به خون٬ در التهاب ماجرا
نشد که سهم دل شود دریچه ای به آسمان
دریچه ای که پر کشم به اوج آبی خدا
سکوت را شکسته ام که خویش را صدا کنم
صدای غربتم غزل٬ تو می بری به هر کجا؟
خوشست پا به پای دل گذر ز باغ خا طره
رها ز ما ومن «ضیا» رها٬ رها٬ رها٬ رها
ضیاءالدین مصباحی
هنوز می تپد به خون٬ در التهاب ماجرا
نشد که سهم دل شود دریچه ای به آسمان
دریچه ای که پر کشم به اوج آبی خدا
سکوت را شکسته ام که خویش را صدا کنم
صدای غربتم غزل٬ تو می بری به هر کجا؟
خوشست پا به پای دل گذر ز باغ خا طره
رها ز ما ومن «ضیا» رها٬ رها٬ رها٬ رها
ضیاءالدین مصباحی
۴.۳k
۱۴ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.