بی تو یک روز خوش نبود و نرفت آب خوش از گلویمان پایین
عمری ست که ما منتظر آمدنت، نه
تو منتظر لحظه برگشتن مایی
اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»
امشب بشوی زائر آن تربت پنهان؟
یا زائر دلسوخته کرب و بلایی؟
وقت است که از چهره خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شبهای جدایی»
_بی تو یک روز خوش نبود و نرفت آب خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم
تو منتظر لحظه برگشتن مایی
اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»
امشب بشوی زائر آن تربت پنهان؟
یا زائر دلسوخته کرب و بلایی؟
وقت است که از چهره خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شبهای جدایی»
_بی تو یک روز خوش نبود و نرفت آب خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم
۱.۸k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.