اگر چه نزد شما تشنهی سخن بودم

‌ ‌‌اگر چه نزد شما تشنه‌ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

دلم برای خودم تنگ می‌شود آری:
همیشه بی‌خبر از حال خویشتن بودم

نشد جواب بگیرم سلام‌هایم را
هر آنچه شیفته‌تر از پی شدن بودم

چگونه شرح دهم عمق خستگی‌ها را؟
اشاره‌ای کنم، انگار کوه‌کن بودم!

من آن زلال‌پرستم در آب گند زمان
که فکر صحافی آبی چنین لجن بودم

غریب بودم، گشتم غریب‌تر امّا:
دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم

#محمدعلی_بهمنی
دیدگاه ها (۱)

‍ ‍ 🙂🌧غم انگيزتر از جاى خالى‌ات،اين است كه بر حسب اتفاقاز خي...

نسیم خنکی کهموهایت را تکان می دهدصدای من است ،بارها از تو می...

گاهی رمانیک شو وحال دلم را عوض کنمثلا دستم را بگیر و مرابه ج...

تصویرهای تومثل شعله‌های آتشنامکرر استسبز آبی کبود من!نارنجی!...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط