عاشقانه های شبنم
چه گویم سوختن های پر و بال خیالی را
نمیفهمد کسی حال درخت خشکسالی را
همیشه تشنه ی شعرم شبیه سینه ی صائب
نگیر از قصه ام این کوزه ی آب سفالی را
همیشه عصر ها را مینشینم گوشه ی ساحل
دوباره چشم میدوزم،، غروب پرتقالی را
نمیفهمد کسی حال درخت خشکسالی را
همیشه تشنه ی شعرم شبیه سینه ی صائب
نگیر از قصه ام این کوزه ی آب سفالی را
همیشه عصر ها را مینشینم گوشه ی ساحل
دوباره چشم میدوزم،، غروب پرتقالی را
۵.۸k
۲۵ دی ۱۴۰۲