افسون شده p37
دراکو : با قدم های محکم حرکت میکردم حتی نمیدونستم کجا فقط حالم از همه چیز و همه جا به هم میخورد به تنه ی یه نفر برخورد کردم سرمو بالا گرفتم و با بی حالی به چهره ی عصبانی و متعجب پسری خیره شدم ازش فاصله گرفتم که بهم نزدیک شد و با صدایی جدی و خشک گفت چرا جلوتو نگاه نمیکنی؟! نگاهمو ازش گرفتم و گفتم حواسم نبود حالا چیشده؟ پسر دستشو روی لباسش کشید و با پوزخندی مسخره گفت : همیشه حواست نیست تو! دراکو : اخمی بین ابروهام نشست و متعجب گفتم منظورت چیه؟! پسر لبخندی زد و سری تکون داد و با صدای آروم گفت : مواظب باش! دراکو : از کنارم رد شد و کم کم دور شد شونه ای بالا انداختم و دستمو کلافه توی موهام کشیدم عجیبه همه چی! ________________________________ اورانوس : چه عجب اومدی خونه تام : کار داشتم میدونی که اورانوس : ادوارد چرا از عشق حرف میزنه؟! تام : لبخندی زدم و دستمو روی صورت اورانوس کشیدم شاید عاشق شده اورانوس : زدم زیر خنده و دستمو به نشونه تهدید جلوش گرفتم یک بار فقط یک بار دیگه از این چرت و پرتا بگه من میدونمو تو! تام : به باباش رفته زود عاشق میشه اورانوس : هوفف چه خبر تام : بخوام خیلی وارد جزئیات بشم به یه چیز عجیب برخورد کردم..!اورانوس : چی؟! تام : یه پسر موطلایی که..اورانوس : هیس! ادامه نده با قدم های آروم به دیوار نزدیک شدم و به دیوار تکیه زدم و سرمو انداختم پایین حالش، حالش چطور بود؟ تام : خوب نبود اورانوس : واسم مهم نیست تام : مهم نبود حالشو نمی پرسیدی! اورانوس : چی میخوای بگی؟ تام : هیچی فقط میدونم دوسش داری هنوزم! اورانوس : لطفا این پرت و پرتا رو به زبون نیار تام : هرجور تو میخوای آروم باش اورانوس : آرومم برو یه سر به ادوارد بزن تام : تنهات نمیزارم اورانوس : میرم بیرون یه هوایی بخورم تام : دوست دارم اورانوس : لبخندی زدم و با صدایی آروم گفتم منم همینطور در و باز کردم و از خونه خارج شدم ابر های سیاه و خاکستری آسمون رو پوشونده بود نفس عمیقی کشیدم و به راهم ادامه دادم دلم واسش تنگ شده؟ نکنه هنوزم دوسش دارم؟! نه نه اورانوس دیوونه شدی دختر؟ کسی که قصد کشتن تو رو داشت رو دوست داشته باشی؟ نه امکان نداره من..ازت متنفرم دراکو بیشتر از هر چیزی!
۱.۵k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.