نیایش با خدا
ای طلسم و اسرار عالم، سخنی بگوی
که هر پروانه در شمعی به سمتت پرواز است
در همهٔ آفاق و مکان ها، تو را جاوید می بینم
هیچ جایی جز در قلبم، محل و منزل تو نیست
بر بیشهٔ عشق، در سوزنی شدم و سوختم
تا آتش قلبم، آتش حقیقت را برافروخت
تو در درخششت زندگی می یابی و زندگی می دهی
و زندگی بی تو، مرگی است که در ظلمت آباد است
ای دانا و آگاه از همهٔ اسرار
بر زبان عشقت، سخنی از کتاب حقیقت بخوان
روز و شب در گردش امیدواری به تو است
هر ذرّه، درامی کوچک از بزرگی تو است
همچنان که هر نقطه، دریا نمایانندهٔ تو است
ای عید و شادی هستی، نام تو را خبر بدهم
که هر دل، با لبخندی در آغاز صبح به تو خندید
#محمد_خوش_بین
#شعر
#شاعر
که هر پروانه در شمعی به سمتت پرواز است
در همهٔ آفاق و مکان ها، تو را جاوید می بینم
هیچ جایی جز در قلبم، محل و منزل تو نیست
بر بیشهٔ عشق، در سوزنی شدم و سوختم
تا آتش قلبم، آتش حقیقت را برافروخت
تو در درخششت زندگی می یابی و زندگی می دهی
و زندگی بی تو، مرگی است که در ظلمت آباد است
ای دانا و آگاه از همهٔ اسرار
بر زبان عشقت، سخنی از کتاب حقیقت بخوان
روز و شب در گردش امیدواری به تو است
هر ذرّه، درامی کوچک از بزرگی تو است
همچنان که هر نقطه، دریا نمایانندهٔ تو است
ای عید و شادی هستی، نام تو را خبر بدهم
که هر دل، با لبخندی در آغاز صبح به تو خندید
#محمد_خوش_بین
#شعر
#شاعر
۳.۴k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.