میدونی دلتنگی چیه؟
_میدونی دلتنگی چیه؟
+نه!
_دلتنگی یعنی یه جایی دارم ازتَه دل میخندم یهو بیای تو ذهنم...
یادم بیفته به اون خنده های قشنگت از اونایی که همیشه تو عکس هاته!
بعد یهو لب هام جمع میشه، چشام پر اشک میشه!
+دیگه چی؟
دارم درس میخونما،از اون درس سختا!
بعد چیزه بعد یهو می ببینم صفحه پُر شده از اسم تو ، که یه چیز از اون بالا سر میخوره رو اسمت و اسمتو خیس میکنه!
+عجب
یه وقتایی ام دارم مثل آدم زندگی میکنم!آهنگ شاد گوش میدم! خوشحالم!
اما...
یکی از حرفای احساسیت میپیچه تو گوشم! یکی از خاطره هامون میاد جلو چشمم!
یاد سلیقه و علایقت میفتم!
یاد بهونه هات!
دیر خوابیدنات!
تنها بودنات!
نامرد بودنات!
بعد مییبنم همینجوری ساعت ها زل زدم یه جا و دارم میلرزم!
+چه سخته.
_سخت اونجاییِ ک دارم بی تو با فراموش کردنت قدم میزنم ولی اون شهردار و مغازه دار لعنتی اسم تو رو از روز نبودنت هی گذاشتن همه جا!
هر جا رو که نگاه میکنم،میبینم تویی!
حتی همه رو شبیه تو میبینم!
اینا به کنار...
حتی وقتی میبینم یکی دست عشقشو گرفته؛
وسط خیابون دستایی ک میلرزن و مُشت میکنم باز هی میریزم تو خودم ،باز هی تو رو میخوام...
+دیگه بدتر از اینم هست؟
_اره موقع هایی که انلاینی ولی با من حرف نمیزنی!
باید برم دنبال بهونه تا سر صحبت رو باهات باز کنم.
اخ تایپ کردنت یعنی حواست الان به منه.
+من که نمیفهمم چی میگی!
_تو هیچ وقت نمیفهمی من چی میگم.
دلتنگی یعنی چی!
چی به سر من اورده!
تو دلتنگی هات رو یه روزی میون دستای من جا گذاشتی!
ولی من اونا رو بزرگ کردم!
میفهمی؟
+ن...
_فرق من با تو، همینه...):
+نه!
_دلتنگی یعنی یه جایی دارم ازتَه دل میخندم یهو بیای تو ذهنم...
یادم بیفته به اون خنده های قشنگت از اونایی که همیشه تو عکس هاته!
بعد یهو لب هام جمع میشه، چشام پر اشک میشه!
+دیگه چی؟
دارم درس میخونما،از اون درس سختا!
بعد چیزه بعد یهو می ببینم صفحه پُر شده از اسم تو ، که یه چیز از اون بالا سر میخوره رو اسمت و اسمتو خیس میکنه!
+عجب
یه وقتایی ام دارم مثل آدم زندگی میکنم!آهنگ شاد گوش میدم! خوشحالم!
اما...
یکی از حرفای احساسیت میپیچه تو گوشم! یکی از خاطره هامون میاد جلو چشمم!
یاد سلیقه و علایقت میفتم!
یاد بهونه هات!
دیر خوابیدنات!
تنها بودنات!
نامرد بودنات!
بعد مییبنم همینجوری ساعت ها زل زدم یه جا و دارم میلرزم!
+چه سخته.
_سخت اونجاییِ ک دارم بی تو با فراموش کردنت قدم میزنم ولی اون شهردار و مغازه دار لعنتی اسم تو رو از روز نبودنت هی گذاشتن همه جا!
هر جا رو که نگاه میکنم،میبینم تویی!
حتی همه رو شبیه تو میبینم!
اینا به کنار...
حتی وقتی میبینم یکی دست عشقشو گرفته؛
وسط خیابون دستایی ک میلرزن و مُشت میکنم باز هی میریزم تو خودم ،باز هی تو رو میخوام...
+دیگه بدتر از اینم هست؟
_اره موقع هایی که انلاینی ولی با من حرف نمیزنی!
باید برم دنبال بهونه تا سر صحبت رو باهات باز کنم.
اخ تایپ کردنت یعنی حواست الان به منه.
+من که نمیفهمم چی میگی!
_تو هیچ وقت نمیفهمی من چی میگم.
دلتنگی یعنی چی!
چی به سر من اورده!
تو دلتنگی هات رو یه روزی میون دستای من جا گذاشتی!
ولی من اونا رو بزرگ کردم!
میفهمی؟
+ن...
_فرق من با تو، همینه...):
۸.۵k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.