امید همه ی ناامیدا حسین علیه السلام
سحر از قافله ی اهل سحر جا ماندیم
ما همه تشنه لبی بر لب دریا ماندیم
پرمان نیست اگر پر نکشیدیم هنوز
پایمان راه نیامد نرسیدیم هنوز
چشم بد دور از آن دست عطایت آقا
نخورد چشم نظر، روی تو یابن الزهرا
هرکه دل به یکی داده و ما مال توأییم
هر کجا کار گره خورده به دنبال توأییم
من شنیدم که از اول لب تو عطشان بود
شب میلاد تو چشم همگان گریان بود
قصه ات را همه ی آینه ها می خواندند
روضه ات را همه ی اهل سما می خواندند
چند روزی ست بهاری شده و می بارم
چند روزی ست هوای حرمت را دارم
چند روزی ست هوای چمنت کرده دلم
راستی یاد عقیق یمنت کرده دلم
رفتی و تا سر سرنیزه سرت بالا رفت
گریه کردند پی رفتن تو دخترها
شب تاریک و تنور و سر نورانی تو
چه کشیدند در آن حادثه ها مادرها
خیزران و لب تو تشت طلا نامحرم
چشم بستند بر آن واقعه حتی سرها
ما که در آینه ی عشق پر از احساسیم
پسر فاطمه؛ مدیون تو و عباسیم
هر کجایی که در این همهمه کم آوردیم
نام زیبای ابالفضل شما را بردیم
-((یــــا ربـــّـــــ الزینـــــب بحــق الزینـب اشــــف صدرالزینــب بظهور الحجــــة))
ما همه تشنه لبی بر لب دریا ماندیم
پرمان نیست اگر پر نکشیدیم هنوز
پایمان راه نیامد نرسیدیم هنوز
چشم بد دور از آن دست عطایت آقا
نخورد چشم نظر، روی تو یابن الزهرا
هرکه دل به یکی داده و ما مال توأییم
هر کجا کار گره خورده به دنبال توأییم
من شنیدم که از اول لب تو عطشان بود
شب میلاد تو چشم همگان گریان بود
قصه ات را همه ی آینه ها می خواندند
روضه ات را همه ی اهل سما می خواندند
چند روزی ست بهاری شده و می بارم
چند روزی ست هوای حرمت را دارم
چند روزی ست هوای چمنت کرده دلم
راستی یاد عقیق یمنت کرده دلم
رفتی و تا سر سرنیزه سرت بالا رفت
گریه کردند پی رفتن تو دخترها
شب تاریک و تنور و سر نورانی تو
چه کشیدند در آن حادثه ها مادرها
خیزران و لب تو تشت طلا نامحرم
چشم بستند بر آن واقعه حتی سرها
ما که در آینه ی عشق پر از احساسیم
پسر فاطمه؛ مدیون تو و عباسیم
هر کجایی که در این همهمه کم آوردیم
نام زیبای ابالفضل شما را بردیم
-((یــــا ربـــّـــــ الزینـــــب بحــق الزینـب اشــــف صدرالزینــب بظهور الحجــــة))
۲.۹k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.