عاشقانه های شبنم
مرا میبوسی و دلچسب می خواهی جهانم را
تو را میبوسم و جان می دهی دنیای جانم را
من از انسوی دنیای غریبی میرسم تا تو
تو اما با بهارت میخری درد خزانم را
جهانم با تو زیبا می شود ای آرزوی پاک
جهانت گم نخواهد کرد از یادش نشانم را
تو می آیی و راه خانه ام آباد خواهد شد
تو می خندی و جان تازه میبخشی لبانم را
نمی خواهم که برگردی تو از من تا خودت روزی
که تنها می زنم پر بی تو اوج آسمانم را
تو میگویی و اشوب جهانم میشود آرام
میایی تا ببخشی حال خوبی اصفهانم را
تو را مینوشم و از جان من سر میزند مستی
تو سر پر میشوی می گونه جان استکانم را
تو را میبوسم و جان می دهی دنیای جانم را
من از انسوی دنیای غریبی میرسم تا تو
تو اما با بهارت میخری درد خزانم را
جهانم با تو زیبا می شود ای آرزوی پاک
جهانت گم نخواهد کرد از یادش نشانم را
تو می آیی و راه خانه ام آباد خواهد شد
تو می خندی و جان تازه میبخشی لبانم را
نمی خواهم که برگردی تو از من تا خودت روزی
که تنها می زنم پر بی تو اوج آسمانم را
تو میگویی و اشوب جهانم میشود آرام
میایی تا ببخشی حال خوبی اصفهانم را
تو را مینوشم و از جان من سر میزند مستی
تو سر پر میشوی می گونه جان استکانم را
۷.۱k
۰۲ آذر ۱۴۰۲