ده سال بعد از حال این روزام
ده سال بعد از حال این روزام
با کافـه هـای بـی تو درگیرم
گفتم جهان بی تو یعنی مرگ
ده سال ِ رفتـی و نمی میرم
ده سال بعد از حال این روزام
تو تـوی آغـوش یکی خوابی
من گفتم و دکتر موافق نیست
تو بهتر از قرصـای اعصابـی
ده سال بعد از حــال این روزام
من چهل سالم می شه و تنهام
با حوصـله ،قرمز، سفید ، آبی
رنگین کمون می سازم از قرصام
می ترسم از هر چی که جا مونده
از ریمل ِ با گریه هـا جــاری
از سایه روشن های بعد از ظهر
از شوهری که دوستش داری
گرم ِ هم آغوشی و لبخندین
توُ بستر ِ بی تابتون تا صبح
تکلیف تنهـاییــم روشن بود
مثل چراغ ِ خوابتون تا صبح
ده سال ِ که لب هام و می بندم
با بوسه های تلـخ هر جایـی
ده سال ِ وقتی شعر می خونم
لبخند ِ روی صندلی هـایــی
یه عمر بعد از حال این روزام
یـه پیرمردم توی ِ یـه کافه
بارون دلم می خواد ،هوا اما
مثل موهای دخترت صـافه...
با کافـه هـای بـی تو درگیرم
گفتم جهان بی تو یعنی مرگ
ده سال ِ رفتـی و نمی میرم
ده سال بعد از حال این روزام
تو تـوی آغـوش یکی خوابی
من گفتم و دکتر موافق نیست
تو بهتر از قرصـای اعصابـی
ده سال بعد از حــال این روزام
من چهل سالم می شه و تنهام
با حوصـله ،قرمز، سفید ، آبی
رنگین کمون می سازم از قرصام
می ترسم از هر چی که جا مونده
از ریمل ِ با گریه هـا جــاری
از سایه روشن های بعد از ظهر
از شوهری که دوستش داری
گرم ِ هم آغوشی و لبخندین
توُ بستر ِ بی تابتون تا صبح
تکلیف تنهـاییــم روشن بود
مثل چراغ ِ خوابتون تا صبح
ده سال ِ که لب هام و می بندم
با بوسه های تلـخ هر جایـی
ده سال ِ وقتی شعر می خونم
لبخند ِ روی صندلی هـایــی
یه عمر بعد از حال این روزام
یـه پیرمردم توی ِ یـه کافه
بارون دلم می خواد ،هوا اما
مثل موهای دخترت صـافه...
۸۶۰
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.