عاشقانه طبیعت گردی با جانانم
نمیتوانم
دلتنگ تو نباشم
که دیگر معنای من شدهای
من اگر
کوه بنامم خود را
تو دامنهها و کمرگاهها و صخرههای منی
من اگر دریا باشم
تو بستر و ساحل و ماهیها و صدف های منی
من اگر جنگل شوم
آسمان و ریشه و درختان و رودخانههای من خواهی بود
بی تو نمیتوانم من
این ابرهای درونم را از آسمانم بتارانم
چرا که چنان یاخته در یاخته تسخیره تو گشتهام
که بهار،
بادام و به را
اینگونه فتح نمیتوانست کرد
با من بگو
با من بگو چگونه میتوانم خودم را
از تو رهایی بخشم
وقتی که
یاد تو چون هوای دشتهای معلق و دریاچه های صنوبر
ریههای مرا پر کردهاند
و عطر نام تو
چون دم و بازدمم
چرخهی زندگی مرا شکل داده اند ...
دلتنگ تو نباشم
که دیگر معنای من شدهای
من اگر
کوه بنامم خود را
تو دامنهها و کمرگاهها و صخرههای منی
من اگر دریا باشم
تو بستر و ساحل و ماهیها و صدف های منی
من اگر جنگل شوم
آسمان و ریشه و درختان و رودخانههای من خواهی بود
بی تو نمیتوانم من
این ابرهای درونم را از آسمانم بتارانم
چرا که چنان یاخته در یاخته تسخیره تو گشتهام
که بهار،
بادام و به را
اینگونه فتح نمیتوانست کرد
با من بگو
با من بگو چگونه میتوانم خودم را
از تو رهایی بخشم
وقتی که
یاد تو چون هوای دشتهای معلق و دریاچه های صنوبر
ریههای مرا پر کردهاند
و عطر نام تو
چون دم و بازدمم
چرخهی زندگی مرا شکل داده اند ...
۸.۰k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲