دیشب مراسم عروسی بودم
دیشب مراسم عروسی بودم
مجری مسابقه ای برای بچه ها برگزار کرد !
مسابقه این بود : هر کسی بعد از اشارهٔ مجری باید می رفت دست بابایش را می بوسید و بر می گشت
یک دو سه را که گفت همه دویدند الا یک نفر !
مجری گفت : شما چرا ایستادی ؟
پسر گفت : من فرزند شهیدم !
مجری مسابقه ای برای بچه ها برگزار کرد !
مسابقه این بود : هر کسی بعد از اشارهٔ مجری باید می رفت دست بابایش را می بوسید و بر می گشت
یک دو سه را که گفت همه دویدند الا یک نفر !
مجری گفت : شما چرا ایستادی ؟
پسر گفت : من فرزند شهیدم !
۴.۸k
۰۸ آبان ۱۴۰۰