عاشقانه وبیاد بابا😭😭
بابا جونم، دخترت هوس کرده که با باباییش حرف بزنه، با باباییش درد و دل کنه و به آغوش باباییش بره، اون دیگه چطور میتونه این کارها رو بکنه وقتی که تو زیر خروارها خاکی؟ بابا، الان فقط خاطرات تو هستند که منو در آغوش میکشن و عذابم میدن چون اون خاطرات روزهای بودنت رو برام تداعی میکنند و واقعیت الان اینه که دیگه تو نیستی و همین تضاد بین خاطرات و واقعیت باعث میشه که از هیچ کدوم از اون خاطرات لذت نبرم و حتی اونا منو عذابم هم بدن. به هر حال اومدم تا بهت بگم تولدمه ودلتنگتم میخوام شبی بیای پیشم بابا 😭😭😭
۲۷.۲k
۱۰ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.