قول داده بودم دیگه از تو چیزی نگم
قول داده بودم دیگه از تو چیزی نگم
ولی مگه میشه؟!
تو همان بودی که جان و دل از ما ربودی
و یه جوری رفتی که انگار هیچ وقت نبودی
رفتی و من موندمُ من
منی که دیگه بدون تو بودنُ بلد نبود
منی که حتی یه لحظه فکر نکردی چقدر بعد تو قراره شبُ روز بش سخت بگذره
منی که دیگه شب شده مهمون همیشگیم
شب موند و نرفت و شد صاحب این زندگی
و خیالِ تو اینقدر قالب شد درون من که حقیقت رهام کردو رفت
و قلبم و مغزم هر روز وارد یه جنگ و جدال جدید میشن
و من موندم و یه عالمه تنقاض
و روز به روز فرسوده تر میشم
و دقیقن همونجاییم که محسن میگه:
با من غریبگی نکن
با من که درگیر توعم:)
چشماتو از من برندار
من مات تصویر توعم:)
فقطنوشتم..🖤
ولی مگه میشه؟!
تو همان بودی که جان و دل از ما ربودی
و یه جوری رفتی که انگار هیچ وقت نبودی
رفتی و من موندمُ من
منی که دیگه بدون تو بودنُ بلد نبود
منی که حتی یه لحظه فکر نکردی چقدر بعد تو قراره شبُ روز بش سخت بگذره
منی که دیگه شب شده مهمون همیشگیم
شب موند و نرفت و شد صاحب این زندگی
و خیالِ تو اینقدر قالب شد درون من که حقیقت رهام کردو رفت
و قلبم و مغزم هر روز وارد یه جنگ و جدال جدید میشن
و من موندم و یه عالمه تنقاض
و روز به روز فرسوده تر میشم
و دقیقن همونجاییم که محسن میگه:
با من غریبگی نکن
با من که درگیر توعم:)
چشماتو از من برندار
من مات تصویر توعم:)
فقطنوشتم..🖤
۸.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۲