عاشقانه
میگوید سرم درد میکند. زیر لب میگویم دردت به جانم. میگوید فکر میکنم یک چیزی تو سرم است. شب ها وقت خواب تا صبح آزارم میدهد.
شرمنده ات هستم... که شب ها وقت خواب میزنم به سرت. شروع میکنم به پاک کردن خاطرات بد. به رنج هایی که کشیده ای. طبیعی است که دردت بیاید. زخم تا بخواهد خوب شود طول میکشد. باید تحمل کنی جان من. باید تحمل کنی و بگذاری کارم را بکنم...
میگوید... آاااخ از این «تحمل»
شرمنده ات هستم... که شب ها وقت خواب میزنم به سرت. شروع میکنم به پاک کردن خاطرات بد. به رنج هایی که کشیده ای. طبیعی است که دردت بیاید. زخم تا بخواهد خوب شود طول میکشد. باید تحمل کنی جان من. باید تحمل کنی و بگذاری کارم را بکنم...
میگوید... آاااخ از این «تحمل»
۱۷.۳k
۱۹ دی ۱۴۰۱