💎کوه پشت💎
یک مُژه در پلکم فرود آمد
یک میله از زندانِ من کم شد
تا کِش بیاید ساعتِ رفتن
پل زیر پای رفتنم خم شد
بعد از تو هر آینه ای دیدم
دیوار در ذهنم مجسم شد
از دودمانِ سِدر و کافوری
با خنده از من دست می شوری
من سهمی از دنیا نمی خواهم
می خواستم،حالا نمی خواهم
این لاله ی بدبخت را بردار
بر سنگِ قبرِ دیگری بگذار
تنهایی ام را شیر خواهم داد
اوضاع را تغییر خواهم داد
اندامی از اندوه می سازم
با قوزِ پشتم کوه می سازم
یک میله از زندانِ من کم شد
تا کِش بیاید ساعتِ رفتن
پل زیر پای رفتنم خم شد
بعد از تو هر آینه ای دیدم
دیوار در ذهنم مجسم شد
از دودمانِ سِدر و کافوری
با خنده از من دست می شوری
من سهمی از دنیا نمی خواهم
می خواستم،حالا نمی خواهم
این لاله ی بدبخت را بردار
بر سنگِ قبرِ دیگری بگذار
تنهایی ام را شیر خواهم داد
اوضاع را تغییر خواهم داد
اندامی از اندوه می سازم
با قوزِ پشتم کوه می سازم
۴.۹k
۰۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.