عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم
تو بیا بار دگر هم دل و هم جانم باش
شاهد شعله ی این سینه ی سوزانم باش
من عاشق که ز بعد تو چو دیوانه شدم
مرهم درد و تب و گرمی هذیانم باش
مثل ماهی که بتابد به زمین باش و سپس
محرمی بر شب و بر چهره ی گریانم باش
پشت آن صندلی کافه ببین منتظرم
نقش خوشبختی در آخر فنجانم باش
بار دیگر به من و غصه ی من گوش بده
راوی قصه ی دلتنگ پریشانم باش...
شاهد شعله ی این سینه ی سوزانم باش
من عاشق که ز بعد تو چو دیوانه شدم
مرهم درد و تب و گرمی هذیانم باش
مثل ماهی که بتابد به زمین باش و سپس
محرمی بر شب و بر چهره ی گریانم باش
پشت آن صندلی کافه ببین منتظرم
نقش خوشبختی در آخر فنجانم باش
بار دیگر به من و غصه ی من گوش بده
راوی قصه ی دلتنگ پریشانم باش...
۸.۱k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲