من به آغاز زمین نزدیکم.
من به آغاز زمین نزدیکم.
نبض گلها را میگیرم.
آشنا هستم با، سرنوشت تر آب ،
عادت سبز درخت.
روح من در جهت تازه اشیا جاری است.
روح من کم سال است.
روح من گاهی از شوق،
سرفهاش میگیرد.
روح من بیکار است:
قطرههای باران را،
درز آجرها را، میشمارد.
روح من گاهی،
مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد.
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن.
من ندیدم بیدی،
سایهاش را بفروشد به زمین.
رایگان میبخشد،
نارون شاخه خود را به کلاغ.
هر کجا برگی هست،
شور من میشکفد.
#سهراب_سپهری
" روزتون پرشور و زیباا💚🌱
نبض گلها را میگیرم.
آشنا هستم با، سرنوشت تر آب ،
عادت سبز درخت.
روح من در جهت تازه اشیا جاری است.
روح من کم سال است.
روح من گاهی از شوق،
سرفهاش میگیرد.
روح من بیکار است:
قطرههای باران را،
درز آجرها را، میشمارد.
روح من گاهی،
مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد.
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن.
من ندیدم بیدی،
سایهاش را بفروشد به زمین.
رایگان میبخشد،
نارون شاخه خود را به کلاغ.
هر کجا برگی هست،
شور من میشکفد.
#سهراب_سپهری
" روزتون پرشور و زیباا💚🌱
۲.۲k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.