عاشقانه های شبنم
خسته ام اما ز دنیایت ، شتابان می روم
بغض ِ من رعدی ست ، دریابَش که ویران می کند
آنچه را از حسرتش ، اینگونه گریان می روم
سرپناهی نیست ، سقفی نیست ، اما پا کِشان
سوی فردایم که شد از غصه ویران می روم
در نحیف ِ شانه هایم ، تاب ِ گیسوی ترم
نیست ، چون بی چتر ِ تو ، در زیر باران می روم
تا رها کردی تو چون بیگانه دستان ِ مرا
مُرد در من عشقمان یکباره ، از آن می روم
درد دارد اینکه باشد بزم ِ شورانگیز ِ تو
مرگ ِ احساس ِ مرا ، شام ِ غریبان ، می روم
دست ِ تو هرگز نشد ، بر زخم ِ قلبم التیام
تا کنم پیدا برای غصّه درمان ، می روم
بر سر ِ ویرانه ی جانسوز ِ صدها آرزو
بهر ِ شادی تا بگیرم ، ختم ِ قرآن می روم
بغض ِ من رعدی ست ، دریابَش که ویران می کند
آنچه را از حسرتش ، اینگونه گریان می روم
سرپناهی نیست ، سقفی نیست ، اما پا کِشان
سوی فردایم که شد از غصه ویران می روم
در نحیف ِ شانه هایم ، تاب ِ گیسوی ترم
نیست ، چون بی چتر ِ تو ، در زیر باران می روم
تا رها کردی تو چون بیگانه دستان ِ مرا
مُرد در من عشقمان یکباره ، از آن می روم
درد دارد اینکه باشد بزم ِ شورانگیز ِ تو
مرگ ِ احساس ِ مرا ، شام ِ غریبان ، می روم
دست ِ تو هرگز نشد ، بر زخم ِ قلبم التیام
تا کنم پیدا برای غصّه درمان ، می روم
بر سر ِ ویرانه ی جانسوز ِ صدها آرزو
بهر ِ شادی تا بگیرم ، ختم ِ قرآن می روم
۸.۸k
۰۶ آذر ۱۴۰۲