چه قشنگه این دوستی...
روزی هوشنگ ابتهاج «سایه» غزل زیر را برای دوست خود «استاد شهریار» مینویسد:
با من بیکس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدارا تو بمان
من بیبرگ خزان دیده دگر رفتنیام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان
«سایه» در پای تو چون موج دمی زار گریست
که سر سبز تو خوش باد کنارا تو بمان
🔹«استاد شهریار» هم غزل موجود در ویدئو را در پاسخ به شعر سایه برای وی میسراید..
#هوشنگ_ابتهاج #شهریار #سایه
با من بیکس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدارا تو بمان
من بیبرگ خزان دیده دگر رفتنیام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان
«سایه» در پای تو چون موج دمی زار گریست
که سر سبز تو خوش باد کنارا تو بمان
🔹«استاد شهریار» هم غزل موجود در ویدئو را در پاسخ به شعر سایه برای وی میسراید..
#هوشنگ_ابتهاج #شهریار #سایه
۱۵۹.۵k
۲۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.