دکلمه شعر
#دکلمه_شعر
گوینده: آرزو جهان پیما
کنارم باش ، این پاییز ،
کنارم باش ، می ترسم ...
خزان را دوست دارم من ، ولی بی تو ؛
خیابان ، کوچه ها ، این شهر ، این پاییز ؛
تو را بدجور کم دارد !
بدونِ تو ؛
گلوی آسمان ها ؛ درد می بارد ،
صدای خش خشِ این برگ ها بی تو ؛
صدای نابهنجاریست باور کن ؛
به بانگِ مرگ می مانَد !
اگر باشی ،
اگر همراهِ من باشی ؛
خزان زیباترین فصل است ، می دانم ...
کنارت ، چای می چسبد ؛
به وقتِ شامگاهان ، در هوای سرد و بارانی ...
کنارت کوچه ها زیبا ،
درختان ، آسمان ، گنجشک ها زیبا ،
کنارت بازهم دیوانه ی باران و پاییزم ...
کنارم باش ماهِ من ،
که با تو چای می چسبد ،
که با تو عاشقی کردن ، دویدن ، شهر در پاییز را دیدن ؛
که با تو کافه گردی ، شعر خواندن ، مبتلا بودن ؛
در این پاییز ، می چسبد ،
عجب پاییز ، می چسبد !
کنارِ تو ؛
خزان زیباترین فصل است ، می دانی ؟!
گوینده: آرزو جهان پیما
کنارم باش ، این پاییز ،
کنارم باش ، می ترسم ...
خزان را دوست دارم من ، ولی بی تو ؛
خیابان ، کوچه ها ، این شهر ، این پاییز ؛
تو را بدجور کم دارد !
بدونِ تو ؛
گلوی آسمان ها ؛ درد می بارد ،
صدای خش خشِ این برگ ها بی تو ؛
صدای نابهنجاریست باور کن ؛
به بانگِ مرگ می مانَد !
اگر باشی ،
اگر همراهِ من باشی ؛
خزان زیباترین فصل است ، می دانم ...
کنارت ، چای می چسبد ؛
به وقتِ شامگاهان ، در هوای سرد و بارانی ...
کنارت کوچه ها زیبا ،
درختان ، آسمان ، گنجشک ها زیبا ،
کنارت بازهم دیوانه ی باران و پاییزم ...
کنارم باش ماهِ من ،
که با تو چای می چسبد ،
که با تو عاشقی کردن ، دویدن ، شهر در پاییز را دیدن ؛
که با تو کافه گردی ، شعر خواندن ، مبتلا بودن ؛
در این پاییز ، می چسبد ،
عجب پاییز ، می چسبد !
کنارِ تو ؛
خزان زیباترین فصل است ، می دانی ؟!
۱۲.۵k
۲۸ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.