افسون شده p32
با دستای مشت شدم به سنگ کوبیدم اورانوس کجایی؟ دلم واست تنگ شده لعنتی! اورانوس فقط تو میدونی من چیکار کردم چرا..چرا همه میگن کار منه؟! چرا میگن اینکه تو نیستی تقصیر منه؟! من چیکار کردم:) فقط..فقط کاش یه فرصت دوباره وجود داشت فقط یک فرصت! من نمیدونم چی شده واقعا نمیدونم سر از هیچی در نمیارم دخترم! کاش میشد برگردی همین:) کاش برمیگشتی و واست همون پسر کوچولوی دیوونه میشدم که فقط تو بغل تو آروم میشد! اشکی از گوشه چشمم سر خورد و دستمو روی سنگ کشیدم تو همه چیز من بودی دختر بدون تو من هیچم..هیچ! یا برگرد یا خودم میام پیشت! فقط دل من اون نگاه قشنگتو میخواد اون بوی تنتو میخواد کاش باز صداتو می شنیدم و قلبم آروم میشد فرشته ی قشنگ من!صدای پا توی گوشم پیچید برگشتم و به پشت سرم خیره شدم زنی با چشم های گریان و قدم های آروم به سمتم میومد متعجب بهش چشم دوخته بودم اون زن هم یه گوشه ایستاده بود و بهم زل زده بود بعد از چند ثانیه با قدم های تند تر بهم نزدیک شد نور ماه باعث شد بتونم چهره اش رو ببینم با دیدنش نفس عمیقی کشیدم مادر اورانوس بود! اخمی کرد و با صدای بی روحی گفت : تو چرا اینجایی؟
۳.۰k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.