عاشقانه
تَرَم اندازهی ابری که به باران بزند
تو در این شهر نباشی، به بیابان بزند
هرچه بر سر بزند عاقبتش وصلی نیست
جز غمانگیزی پاییز دگر فصلی نیست
آخرین فصل من از بودن تو فاصله داشت
یک بغل خاطره، صد بغض، هزاران گِله داشت
گله یعنی نشود راه تو را سد بکنم
حال با خاطرههای تو چه باید بکنم؟
تو در این شهر نباشی، به بیابان بزند
هرچه بر سر بزند عاقبتش وصلی نیست
جز غمانگیزی پاییز دگر فصلی نیست
آخرین فصل من از بودن تو فاصله داشت
یک بغل خاطره، صد بغض، هزاران گِله داشت
گله یعنی نشود راه تو را سد بکنم
حال با خاطرههای تو چه باید بکنم؟
۲۲.۰k
۰۴ آبان ۱۴۰۱