عاشقانه
نیست گوشی دگر اینجا که بگویم گله ام
که اسیر شب و چنگال بد فاصله ام
نه به سر شوق جنون و نه به رخ رنگ و لعاب
رفته از دل همه ی شور و همه حوصله ام
بی هدف میروم و روح ندارم به تنم
همچو جامانده ای از حادثه ی زلزله ام
زل زدم شب همه شب تا برسد قاصدکی
خیره بر پنجره ام محو غم چلچله ام
مشکل از قافیه و شعر و غزل رد شده است
هیچ کس نیست که حلال شود مسئله ام...
که اسیر شب و چنگال بد فاصله ام
نه به سر شوق جنون و نه به رخ رنگ و لعاب
رفته از دل همه ی شور و همه حوصله ام
بی هدف میروم و روح ندارم به تنم
همچو جامانده ای از حادثه ی زلزله ام
زل زدم شب همه شب تا برسد قاصدکی
خیره بر پنجره ام محو غم چلچله ام
مشکل از قافیه و شعر و غزل رد شده است
هیچ کس نیست که حلال شود مسئله ام...
۱۲.۹k
۱۳ دی ۱۴۰۱