عاشقانه
شرابی ساختم از جان انگور
دل از من برده ای ای عشق ناجور
برایم قصه ی چشمت عجیب است
که بنوازی به ساز و ضرب و سنتور
بیا در کوچه ی تنهایی من
صدایم کن کمی از دور از دور
تو را میبوسم ای زیباترینم
به این بوسیدنت لب گشته مامور
برای دیدن تصویر ماهت
به اشک دیده خواهم زد هاشور
به گندمزار گیسوی قشنگت
که زیر نور دارد جلوه ای بور
دعای چشم زخم بر گردن تو
بیا ویزم که چشم دشمنت کور
دوستتدارم جاااانا
دل از من برده ای ای عشق ناجور
برایم قصه ی چشمت عجیب است
که بنوازی به ساز و ضرب و سنتور
بیا در کوچه ی تنهایی من
صدایم کن کمی از دور از دور
تو را میبوسم ای زیباترینم
به این بوسیدنت لب گشته مامور
برای دیدن تصویر ماهت
به اشک دیده خواهم زد هاشور
به گندمزار گیسوی قشنگت
که زیر نور دارد جلوه ای بور
دعای چشم زخم بر گردن تو
بیا ویزم که چشم دشمنت کور
دوستتدارم جاااانا
۳۷.۵k
۳۰ خرداد ۱۴۰۱