نومیدی
باز هم در جیغ ها کابوس های هر شبت...
باز هم خاموشی و این سنت لامصبت...
باز هم یک تیغ در حلقوم شعر و یاد من...
باز هم فحاشی ام بر جد و بر اباد من...
باز هم خود را خراشیدن ولی حظ کردنم....
باز هم این کوچه ها را بی هدف گز کردنم...
باز هم دق و دلم را روی کاغذ ریختن...
باز هم با خود و با غیر خودم اویختن....
------------‐‐------------------------
و تنهایی را به اخرین مرحله ک برسد خواهی یافت....
ن از نبود ادمها و غیر ادم ها....
چیزی فراتر از ان ک در وصف نیاید....
باز هم خاموشی و این سنت لامصبت...
باز هم یک تیغ در حلقوم شعر و یاد من...
باز هم فحاشی ام بر جد و بر اباد من...
باز هم خود را خراشیدن ولی حظ کردنم....
باز هم این کوچه ها را بی هدف گز کردنم...
باز هم دق و دلم را روی کاغذ ریختن...
باز هم با خود و با غیر خودم اویختن....
------------‐‐------------------------
و تنهایی را به اخرین مرحله ک برسد خواهی یافت....
ن از نبود ادمها و غیر ادم ها....
چیزی فراتر از ان ک در وصف نیاید....
۶۴.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.