آدم که گریه را پدرانه به ارث داد
یادش به خیر باد که کار ِ صواب کرد
ترسیدم این که یار جوابم کند ولی
دیدم کریم بود و مرا مستجاب کرد
دیگر دلی نمانده که دلبر بخوانمت
هجرانِ روی تو دل ما را مذاب کرد
تا من،منم،ضمیر تو پیدا نمی شود
باید برای دیدن تو انقلاب کرد
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.