عاشقانه های شبنم
آسمان از عـشق تو امـشب منـور می شـود
دیدگان از شـوق دیدارت کمی تر می شود
گـر بیـایی در جـوار من شبـی مسـتانه بـاز
کلبـه ام از بـوی زلـف تـو مـعـطر می شـود
زنـدگانیـم و به عشـق یار دائـم زنــده ایـم
یار اگر در بـر نباشـد غم میسر مـی شـود
دلبـری هـای تو آتـش می زنـد بر جان و تن
حـال دل با دیـدن روی تـو بهتـر می شـود
گـر بـر افـشانی مـیان کلبـه ام زلـف کــمنـد
شعرمن با عطر گیسوی تو محشر می شود
می چکد از نوک مـژگانـت غـزل دیوانه وار
واژگان از شوق رویت نقش دفتر می شود
پیــش چشـمان من غـمدیده مستـانه مـیا !
عـشوه هـای گاه گاهت عـامـل شر می شود
گر تو باشی در برم بـزم و غـزل آماده است
در فراقت واژه هــای شـعر پـر پر می شـود
دیدگان از شـوق دیدارت کمی تر می شود
گـر بیـایی در جـوار من شبـی مسـتانه بـاز
کلبـه ام از بـوی زلـف تـو مـعـطر می شـود
زنـدگانیـم و به عشـق یار دائـم زنــده ایـم
یار اگر در بـر نباشـد غم میسر مـی شـود
دلبـری هـای تو آتـش می زنـد بر جان و تن
حـال دل با دیـدن روی تـو بهتـر می شـود
گـر بـر افـشانی مـیان کلبـه ام زلـف کــمنـد
شعرمن با عطر گیسوی تو محشر می شود
می چکد از نوک مـژگانـت غـزل دیوانه وار
واژگان از شوق رویت نقش دفتر می شود
پیــش چشـمان من غـمدیده مستـانه مـیا !
عـشوه هـای گاه گاهت عـامـل شر می شود
گر تو باشی در برم بـزم و غـزل آماده است
در فراقت واژه هــای شـعر پـر پر می شـود
۸۷۴
۲۰ مهر ۱۴۰۳