زمستان یک -تو-
زمستان یک -تو-
می خواهد
یک تو که دستانش را بشود بی هیچ دلهره ای گرفت
یک تو که بشود این خیابان های یخ زده را گرم قدم زد
یک تو که بشود با فکرش بغض ها را پوشاند
بشود چای تازه دم در یک سبد کوچک گذاشت
و کنارش میان برف ها نوشید
زمستان یک --تو-- می خواهد
که آرامت کند
یک -تو-
که برای بهار باز هم آرزویت کند
و تو را سر مست کند از فکرهای بهاری
آنقدر که تا به خودت بیایی
ببینی در آغوشش داری بهار را تماشا می کنی
زمستان یک
--بودن --
باید داشته باشد
فارغ از هر که و هر چه و هر کجا
تو را آنقدر گرم تماشا کند
که تو خیالات برت دارد
که مرداد است
#خاص #عاشقانه #دخترونه #الی
می خواهد
یک تو که دستانش را بشود بی هیچ دلهره ای گرفت
یک تو که بشود این خیابان های یخ زده را گرم قدم زد
یک تو که بشود با فکرش بغض ها را پوشاند
بشود چای تازه دم در یک سبد کوچک گذاشت
و کنارش میان برف ها نوشید
زمستان یک --تو-- می خواهد
که آرامت کند
یک -تو-
که برای بهار باز هم آرزویت کند
و تو را سر مست کند از فکرهای بهاری
آنقدر که تا به خودت بیایی
ببینی در آغوشش داری بهار را تماشا می کنی
زمستان یک
--بودن --
باید داشته باشد
فارغ از هر که و هر چه و هر کجا
تو را آنقدر گرم تماشا کند
که تو خیالات برت دارد
که مرداد است
#خاص #عاشقانه #دخترونه #الی
۳.۲k
۱۲ دی ۱۴۰۳