عاشقانه
بـه کوی چشـم تو؛ گم کرده ام امشب نشانـم را
فـــلک بـر هـم زده از دم ؛ زمـیـن و آسـمـانـم را
زمـان بـر وفــق افـکار دلـم ؛ هـرگز نمی چـرخـد
هراس ازچرخشش دارم؛ که سوزدنیمه جانم را
ز عمـق جـان در این دیوانسـرا؛ فریاد می ریزم
چـه مـی داند کسی ؛ ســوز دل وراز نــهـانـم را
رهـا کـردی در این طوفان؛ کمند زلف گیسویت
بـه یـغـما بـرده ای یکسـر ؛ جـهـان جـاودانـم را
تو ای آمـوزگاری کـه ؛ زمـن ازعـشق می پرسی
یـقیـن دارم نـمـی دانی ؛ جـواب امـتحـانـم را
نمیدانم کسی پاسخ دهد ؛این پرسشم از عشق
و یــا در غـمـکـده مــانـم ؛ بـبنــد آرم دهـانـم را
.
فـــلک بـر هـم زده از دم ؛ زمـیـن و آسـمـانـم را
زمـان بـر وفــق افـکار دلـم ؛ هـرگز نمی چـرخـد
هراس ازچرخشش دارم؛ که سوزدنیمه جانم را
ز عمـق جـان در این دیوانسـرا؛ فریاد می ریزم
چـه مـی داند کسی ؛ ســوز دل وراز نــهـانـم را
رهـا کـردی در این طوفان؛ کمند زلف گیسویت
بـه یـغـما بـرده ای یکسـر ؛ جـهـان جـاودانـم را
تو ای آمـوزگاری کـه ؛ زمـن ازعـشق می پرسی
یـقیـن دارم نـمـی دانی ؛ جـواب امـتحـانـم را
نمیدانم کسی پاسخ دهد ؛این پرسشم از عشق
و یــا در غـمـکـده مــانـم ؛ بـبنــد آرم دهـانـم را
.
۱۰.۲k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲