عاشقانه های شبنم
کسی از رشته ی مویت برایم دار میبافد
به جرمی که نمی دانم غم و آزار می بافد
غروب تلخ دلتنگی لب ایوان تنهایی
به روی نبض انگشتم دو پرده تار می بافد
دلِ از من گریزانم به پایت می زند پرپر
توهُم میزند خاکت مرا آوار می بافد
به سنگ سینه می کوبم تو را ای چشم بارانی
بیا که آتشت تاول به تن بسیار می بافد
به جرمی که نمی دانم غم و آزار می بافد
غروب تلخ دلتنگی لب ایوان تنهایی
به روی نبض انگشتم دو پرده تار می بافد
دلِ از من گریزانم به پایت می زند پرپر
توهُم میزند خاکت مرا آوار می بافد
به سنگ سینه می کوبم تو را ای چشم بارانی
بیا که آتشت تاول به تن بسیار می بافد
۷.۶k
۱۱ مهر ۱۴۰۲