عاشقانه های شبنم
هر چند میتکانمش از دل نمیرود
از چشم مینهانمش از دل نمیرود
در باغ خاطرات حیاتم نشسته است
از شاخه میپرانمش از دل نمیرود
با کوپههای تلخ قطار سرشک خویش
از دیده میچکانمش از دل نمیرود
او باز هم بهارترین میشود و باز
من باز میخزانمش از دل نمیرود
زهری که مرگ را به تنم قند میکند
هر لحظه میچشانمش از دل نمیرود
تصویر میشود به ورقپارههای عمر
هر روز میدرانمش از دل نمیرود
او رفتهاست و مانده به زندان خاطرات
بیهوده میرهانمش از دل نمیرود
از چشم مینهانمش از دل نمیرود
در باغ خاطرات حیاتم نشسته است
از شاخه میپرانمش از دل نمیرود
با کوپههای تلخ قطار سرشک خویش
از دیده میچکانمش از دل نمیرود
او باز هم بهارترین میشود و باز
من باز میخزانمش از دل نمیرود
زهری که مرگ را به تنم قند میکند
هر لحظه میچشانمش از دل نمیرود
تصویر میشود به ورقپارههای عمر
هر روز میدرانمش از دل نمیرود
او رفتهاست و مانده به زندان خاطرات
بیهوده میرهانمش از دل نمیرود
۴.۹k
۱۸ مهر ۱۴۰۲