عاشقانه
در هوای تو دلم شوق پریدن دارد
شوق از پا ننشستن نرسیدن دارد
شعر هم لحظه ای آرام نمی گیرد آه...
روی دفتر قلم ام شوق دویدن دارد
واژه ی عشق که آمد نفس بیت گرفت
رد تو بر تن این قافیه دیدن دارد
ساده از غربت چشمان عزیزت نگذر
یوسفم باش که این جامه دریدن دارد
لحظه لحظه دلم از دوری تو می سوزد
شعر گویاست که این درد کشیدن دارد
درد هجرانت اگر قصه شب های من است
آخر قصه - به معشوق رسیدن - دارد
جان فرهاد که شیرین تر از این حادثه نیست
به خدا قصه ی عشق تو شنیدن دارد...
شوق از پا ننشستن نرسیدن دارد
شعر هم لحظه ای آرام نمی گیرد آه...
روی دفتر قلم ام شوق دویدن دارد
واژه ی عشق که آمد نفس بیت گرفت
رد تو بر تن این قافیه دیدن دارد
ساده از غربت چشمان عزیزت نگذر
یوسفم باش که این جامه دریدن دارد
لحظه لحظه دلم از دوری تو می سوزد
شعر گویاست که این درد کشیدن دارد
درد هجرانت اگر قصه شب های من است
آخر قصه - به معشوق رسیدن - دارد
جان فرهاد که شیرین تر از این حادثه نیست
به خدا قصه ی عشق تو شنیدن دارد...
۱۱.۳k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲