عاشقانه
یاد من هست به ناز تو دلم اغوا شد
دل من تا که تو لبخند زدی شیدا شد
صورت ماه تو را باز تصور کردم
ناگهان ولوله ای در دل من برپا شد
چشم جادوگر تو خیره به چشمم شده بود
قلب من عاشق آرامش این دریا شد
آبی چشم تو با عشق در آمیخت بهم
هی به دل رنگ زد و منظره ای زیبا شد
ساختم با تو شبی وسوسه انگیز و قشنگ
عشق تو آمد و در قعر خیالم جا شد
رفتی و یاد تو در خاطره ام بر جا ماند
دفتر شوق من افسوس از آن پس تا شد
هی نشستم به خیالی که تو برمیگردی
باز امروز،، وَ فرادا تر و هی فردا شد
سال ها عشق تو را در دل خود پروردم
لحظه ای دیدن و بوسیدن تو رویا شد
هر شب از شربت دلدادگی ات نوشیدم
روزها یکسره در خاطره ها معنا شد
کاش میشد که ز یادم بروی زیبا رو
رفتی و عاشق و دیوانه ی تو تنها شد
دل من تا که تو لبخند زدی شیدا شد
صورت ماه تو را باز تصور کردم
ناگهان ولوله ای در دل من برپا شد
چشم جادوگر تو خیره به چشمم شده بود
قلب من عاشق آرامش این دریا شد
آبی چشم تو با عشق در آمیخت بهم
هی به دل رنگ زد و منظره ای زیبا شد
ساختم با تو شبی وسوسه انگیز و قشنگ
عشق تو آمد و در قعر خیالم جا شد
رفتی و یاد تو در خاطره ام بر جا ماند
دفتر شوق من افسوس از آن پس تا شد
هی نشستم به خیالی که تو برمیگردی
باز امروز،، وَ فرادا تر و هی فردا شد
سال ها عشق تو را در دل خود پروردم
لحظه ای دیدن و بوسیدن تو رویا شد
هر شب از شربت دلدادگی ات نوشیدم
روزها یکسره در خاطره ها معنا شد
کاش میشد که ز یادم بروی زیبا رو
رفتی و عاشق و دیوانه ی تو تنها شد
۱۳.۴k
۱۳ تیر ۱۴۰۲