ساعت ۱۱ شب هستش حوصلم سر رفته بود زدم بیرون زنگ زدم به رف
ساعت ۱۱ شب هستش حوصلم سر رفته بود زدم بیرون زنگ زدم به رفیقم گفتم بیا بیریم یه دور بزنیم نیامد گشادیش امد گفت خوابم میاد گفتم نمیای گفت نه رفتم درخانه شان صدای ضبد زدم بالا یه سر بوق زدم خودش با پای خودش اومد این رفقیمه داره فیلم مجبوش کردم فیلم بگیر ولی داره دق مکنه میخاد بترکه ببینم چجور میخاد نیاد ولی این رفیقم یه تیکه از قلبمه ❤ عشق منی داداش
۲۴۶
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.