نومیدی
بیهوده با یک مرده امشب مرد شد سرشاخ....
یک من ب بخت خویش خندید و بشد گستاخ...
فرجام گاو و دست های خونی سلاخ....
من خیره بر عمق حماقت های یک ملت....
یک نصفه از مردی در این بیهوده ها پژمرد....
من زیر وزن سایه ها جان کند و اخر مرد....
گاوی علف را پس زد و معشوقه اش را خورد....
من خیره بر یک مشت بودن های بی علت....
--‐------------------------------------‐------‐-------
زهر یک نگاه اشک الود....
با محالاتی ک ب حقیقت پیوند خورد و شد رود....
خنده هایی ک مصنوعی نمود....
دیوارهایی که ب هم نزدیک شد و فاصله ها را افزود.....
درد بدتر از خماری....
و تلاش هایی ک با بن بست شد مسدود....
جان نحیف خنده را ک گرفته درد چشم و گردن و دود....
چ دانستم ک این سودا مرا زین سان کند مغموم.....منفور....مجبور....محدود....مردود....
اه ای جذام روح.....
---------------------------
درود میفرستم ب روح بلند ققنوس صدای ایران
یک من ب بخت خویش خندید و بشد گستاخ...
فرجام گاو و دست های خونی سلاخ....
من خیره بر عمق حماقت های یک ملت....
یک نصفه از مردی در این بیهوده ها پژمرد....
من زیر وزن سایه ها جان کند و اخر مرد....
گاوی علف را پس زد و معشوقه اش را خورد....
من خیره بر یک مشت بودن های بی علت....
--‐------------------------------------‐------‐-------
زهر یک نگاه اشک الود....
با محالاتی ک ب حقیقت پیوند خورد و شد رود....
خنده هایی ک مصنوعی نمود....
دیوارهایی که ب هم نزدیک شد و فاصله ها را افزود.....
درد بدتر از خماری....
و تلاش هایی ک با بن بست شد مسدود....
جان نحیف خنده را ک گرفته درد چشم و گردن و دود....
چ دانستم ک این سودا مرا زین سان کند مغموم.....منفور....مجبور....محدود....مردود....
اه ای جذام روح.....
---------------------------
درود میفرستم ب روح بلند ققنوس صدای ایران
۱۸.۶k
۱۵ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.