عاشقانه های شبنم
عاشقی بود و ، ره ِ دلدادگی گُم کرده بود
هیچکس پای دلش ، اینگونه قربانی نبود
گاه پا بر آسمان می سود ، گَه پس می کشید
التماسش بر در ِ دلدار ، پنهانی نبود
سایه سار ِ دلبرش ، افسرد در دستان ِ او
آه در قاموس ِ او ، اینقدر ، ویرانی نبود
دلبر از اصرار ِ او ، می ریخت برگ و بار ِ خویش
کندن ِ دل ، در چنین حالی ، به آسانی نبود
از فراق ِ برگ و بارش ، ناله می کرد و عجب
در نفیر ِ ناله اش ، رَدّی ز حیرانی نبود
هیچکس پای دلش ، اینگونه قربانی نبود
گاه پا بر آسمان می سود ، گَه پس می کشید
التماسش بر در ِ دلدار ، پنهانی نبود
سایه سار ِ دلبرش ، افسرد در دستان ِ او
آه در قاموس ِ او ، اینقدر ، ویرانی نبود
دلبر از اصرار ِ او ، می ریخت برگ و بار ِ خویش
کندن ِ دل ، در چنین حالی ، به آسانی نبود
از فراق ِ برگ و بارش ، ناله می کرد و عجب
در نفیر ِ ناله اش ، رَدّی ز حیرانی نبود
۵.۳k
۰۶ آذر ۱۴۰۲