عاشقانه های شبنم
تكه اى از ابر سرخ كوچكى بر آسمان
با نگاهى خيس از باران بى پرواى اشك
روى شن ها مى نوشتم : "گم شده يك حال خوب "
در هواى سرد پاييزى تنم يخ كرده بود
سينه ام مى سوخت در تب،شعله اى بى انتها
با خودم گفتم:خدايا كاش خيلى باشتاب
مى رسيدم به زمان انتهاى ماجرا
قامت بالابلندم را درون خود فشرد
ريشه هاى قد كشيده از دل سنگ زمين
من به دنيا آمدم اما نيامد او به من
زار مى زد بر تنم پيراهن تنگ زمين
روى شن ها مى نويسم:حال خوبم گم شده
هر كسى آن را بيابد مژدگانى مى دهم
يك صداى روح بخشى گفت:از آن گمشده
چشم هايت را اگر شستى نشانى مى دهم
آب باران را به چشمانم زدم، از بعد آن
به نزول قطره هاى نور دقت مى كنم
حال خوبم را اگر پيدا كنم روى زمين
با تمام مردم بدحال قسمت مى كنم
با نگاهى خيس از باران بى پرواى اشك
روى شن ها مى نوشتم : "گم شده يك حال خوب "
در هواى سرد پاييزى تنم يخ كرده بود
سينه ام مى سوخت در تب،شعله اى بى انتها
با خودم گفتم:خدايا كاش خيلى باشتاب
مى رسيدم به زمان انتهاى ماجرا
قامت بالابلندم را درون خود فشرد
ريشه هاى قد كشيده از دل سنگ زمين
من به دنيا آمدم اما نيامد او به من
زار مى زد بر تنم پيراهن تنگ زمين
روى شن ها مى نويسم:حال خوبم گم شده
هر كسى آن را بيابد مژدگانى مى دهم
يك صداى روح بخشى گفت:از آن گمشده
چشم هايت را اگر شستى نشانى مى دهم
آب باران را به چشمانم زدم، از بعد آن
به نزول قطره هاى نور دقت مى كنم
حال خوبم را اگر پيدا كنم روى زمين
با تمام مردم بدحال قسمت مى كنم
۸.۱k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳