عاشقانه
گر چه در چشم تو بین عاشقانت آخرم
ناز چشمان تو را تا بی نهایت می خرم
تا به دست آوردنِ چشمانِ از خود راضی ات
با همه بی مهری ات از دوستدارانت سرم
گر چه در اندوه دیدارت نفس را باختم
خاک را دیوانه کرده نیمهی عاشقترم
بس که از زیبایی لبهای سرخت گفته ام
بوسه می روید میان صفحههای دفترم
قصهی پرواز من با خون تلاقی یافتهست
تیر را شرمنده کرده سرخیِ بال و پرم
نردبان وقتی حضور دست هایت می شود
خویش را تا کهکشان عشق بالا می برم
ناز چشمان تو را تا بی نهایت می خرم
تا به دست آوردنِ چشمانِ از خود راضی ات
با همه بی مهری ات از دوستدارانت سرم
گر چه در اندوه دیدارت نفس را باختم
خاک را دیوانه کرده نیمهی عاشقترم
بس که از زیبایی لبهای سرخت گفته ام
بوسه می روید میان صفحههای دفترم
قصهی پرواز من با خون تلاقی یافتهست
تیر را شرمنده کرده سرخیِ بال و پرم
نردبان وقتی حضور دست هایت می شود
خویش را تا کهکشان عشق بالا می برم
۱۴.۶k
۲۵ آبان ۱۴۰۱