مسافر
[همهچیزدر،درستترین جایممکنبود!
همهمیخندیدندوبهظاهرازهمهچیزراضی بودندتنهامتناقضبینآنهامنبودم!
همانمنکهخودشرادرخودمچالهکردهبود ودرگوشهایازاینجمعیتِبهظاهـرخوشحالکزکردهبود
حالشادیِآنهاواقعیتراستیاغمِلامروتِمن؟
چراخندههاۍظاهریآنهامنِدلتنگراراضی نمیکرد؟ هیچوقتنفهمیدمچرادرستزمانیکههمهچیز خوبپیشمیروددلتنگیبار،وبندیلشراجمع میکندوبهدلتنقلمکان میکند.͜.]
..............
[اونلحظهایکـِه چشممبهچشمشگِرهخورد! اونقدربرامآشنااومدکـِههِیتویمغزمدنبالِ
یهردیازشبودم
نمیدونمچشمِاونخیلیگیرابود
یاماخیلیندید،بدیدبودیم میخکوبش شدیم
میخکوبِکسیکهحتـیاسمشمنمیدونستم!
کسی، کهدرکسریازثانیهآشناترینغریبهایشدکِـه
تاحالادیدهبودم
میدونی، بزرگوارمنفهمیدممیشهبدونِاینکه داشتهباشیش،ازدستشبدی!
واینمبهمتریننوعِازدستدادنـه.͜.]
همهمیخندیدندوبهظاهرازهمهچیزراضی بودندتنهامتناقضبینآنهامنبودم!
همانمنکهخودشرادرخودمچالهکردهبود ودرگوشهایازاینجمعیتِبهظاهـرخوشحالکزکردهبود
حالشادیِآنهاواقعیتراستیاغمِلامروتِمن؟
چراخندههاۍظاهریآنهامنِدلتنگراراضی نمیکرد؟ هیچوقتنفهمیدمچرادرستزمانیکههمهچیز خوبپیشمیروددلتنگیبار،وبندیلشراجمع میکندوبهدلتنقلمکان میکند.͜.]
..............
[اونلحظهایکـِه چشممبهچشمشگِرهخورد! اونقدربرامآشنااومدکـِههِیتویمغزمدنبالِ
یهردیازشبودم
نمیدونمچشمِاونخیلیگیرابود
یاماخیلیندید،بدیدبودیم میخکوبش شدیم
میخکوبِکسیکهحتـیاسمشمنمیدونستم!
کسی، کهدرکسریازثانیهآشناترینغریبهایشدکِـه
تاحالادیدهبودم
میدونی، بزرگوارمنفهمیدممیشهبدونِاینکه داشتهباشیش،ازدستشبدی!
واینمبهمتریننوعِازدستدادنـه.͜.]
۱۴۲.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۰