طبیعت گردی باجانااا
نامهات را تازه خواندم آفتاب بیغروبم!
بیگمان وقتی تو خوبی، من هماینجا خوبخوبم
مهربانی کردی و گفتی که از حالم بگویم؛
گاه دریای شمالم، گاه توفان جنوبم
گاه برگم، گاه بادم، گاه سنگم، گاه چوبم
گاه رودی پُرخروشم، گاه سرگرم رسوبم
گاه چون آبادیِ دوری اسیر گردبادم
گاه مانند درختی در مسیر دارکوبم
کاش آب چشمه باشم، از تنت تب را برانم
کاش باد تشنه باشم، از دلت غم را بروبم
غصّه خشک و تر ندارد، این سر و آن سر ندارد
شیشهی رنج و غمت را کاش بر سنگی بکوبم...
بیگمان وقتی تو خوبی، من هماینجا خوبخوبم
مهربانی کردی و گفتی که از حالم بگویم؛
گاه دریای شمالم، گاه توفان جنوبم
گاه برگم، گاه بادم، گاه سنگم، گاه چوبم
گاه رودی پُرخروشم، گاه سرگرم رسوبم
گاه چون آبادیِ دوری اسیر گردبادم
گاه مانند درختی در مسیر دارکوبم
کاش آب چشمه باشم، از تنت تب را برانم
کاش باد تشنه باشم، از دلت غم را بروبم
غصّه خشک و تر ندارد، این سر و آن سر ندارد
شیشهی رنج و غمت را کاش بر سنگی بکوبم...
۷.۱k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲