عاشقانه های شبنم
زمستان آمده در یخ زدنهای خودم گیرم
دلم خوش بر بهاران بود و ناگه دیده ام پیرم
چقدر آرام از دست من گیچ و پریشان رفت
جوانی های کم رونق - و احساسات دلگیرم
همیشه سمت درهایی که اصلا وا نشد رفتم
به سمت آنچه باید می شد و اما نشد رفتم
به سمت او که از احساس و از همراهی ام میگفت
همیشه سمت آنکس که برایم پا نشد رفتم
ولی خوشحالم از اینکه هنوز انسان انسانم
و خوشحالم از اینکه فکر آزادیست در جانم
و روزی میرسد تا اینکه در راه جنون باشم
و میدانم که پای زندگی با طعم احساسات میمانم
دلم خوش بر بهاران بود و ناگه دیده ام پیرم
چقدر آرام از دست من گیچ و پریشان رفت
جوانی های کم رونق - و احساسات دلگیرم
همیشه سمت درهایی که اصلا وا نشد رفتم
به سمت آنچه باید می شد و اما نشد رفتم
به سمت او که از احساس و از همراهی ام میگفت
همیشه سمت آنکس که برایم پا نشد رفتم
ولی خوشحالم از اینکه هنوز انسان انسانم
و خوشحالم از اینکه فکر آزادیست در جانم
و روزی میرسد تا اینکه در راه جنون باشم
و میدانم که پای زندگی با طعم احساسات میمانم
۴.۶k
۲۵ دی ۱۴۰۲