باران❣ نمیدونم
#باران❣#نمیدونم
یه چیزی راهِ #گلومو گرفته بود و داشت #خفهم میکرد!
نمیدونستم باید #چیکار کنم
فقط #گریه کردم ؛
#گریه کردم که اون چیزِ #لعنتی که راهِ #گلومو بسته بود،
تموم شه،که #خالی شه!
نمیدونستم اون #گریه ها تبدیل به یه #طناب میشن
دورِ #گردنم ، و یه روزی خودشون #خفهم میکنن
حالا این #طناب هر روز داره کلفت تر و #سفت تر میشه
همین روزاست که اون #طناب بالاخره #نفسمو بگیره...
#دلنوشته#عکسنوشته✍
#بوقت دلتنگی❣
#باران_پاییزی🍂
#ویسگون♾️
💛฿ѦℜѦη.℘ѦˠizЇ💛
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
یه چیزی راهِ #گلومو گرفته بود و داشت #خفهم میکرد!
نمیدونستم باید #چیکار کنم
فقط #گریه کردم ؛
#گریه کردم که اون چیزِ #لعنتی که راهِ #گلومو بسته بود،
تموم شه،که #خالی شه!
نمیدونستم اون #گریه ها تبدیل به یه #طناب میشن
دورِ #گردنم ، و یه روزی خودشون #خفهم میکنن
حالا این #طناب هر روز داره کلفت تر و #سفت تر میشه
همین روزاست که اون #طناب بالاخره #نفسمو بگیره...
#دلنوشته#عکسنوشته✍
#بوقت دلتنگی❣
#باران_پاییزی🍂
#ویسگون♾️
💛฿ѦℜѦη.℘ѦˠizЇ💛
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
۱۲.۶k
۱۴ دی ۱۴۰۲