پارت چهل و سه
#پارت_چهلوسه
برای مراسم خاستگاری ی لباس بلند صورتی ملایم اماده کردم که استینش بلند بود و کلا حجابی بود خیلی دوستش داشتم اینو سارا بهم هدیه داده بود
اماده شدم و رفتم سوار ماشین شدم تا خونه ی رویا راهی نبود ولی من حال نداشتم
+سلام
رویا و ترمه - سلام
+ خب رویا خانم لباس چرا نپوشیدی
رویا - خب چیزه امـممممم
+ چی شده
رویا - یکی بهم پیام داد تهدیدم کرد می گه اگه خاستگار رو قبول کنی برات بد تموم میشه منم ترسیدم
+ خب تو که می خوای جواب نه بدی
ترمه - منم بهش میگم گوش نمیده
رویا - میترسم
+ تو نترس حالا هم بلندشو لباس بپوش
رویا رفت لباس بپوشه منو ترمه هم گرفتار حرف زدن شدیم
+ مریم خانم مگه نمیان
ترمه - نه گفته نمیخوام مزاحم بشه
+ اها ، خب حالا تو میخوای جواب چی بدی
ترمه روک جواب داد - نـــه
+ تصمیم اخرت
ترمه - اره من یکی دیگه رو دوست دارم
+ اوکی
با صدای رویا برگشتم
رویا - خوبه ؟؟
+ عالی!!!
صدای در اومد و مامان رویا گفت بریم پایین مهمونا اومدن
هنوز این داماد زرشک رو ندیده بودیم حتی رویا هم ندیده بود
بعد از کلی ماچ و بوس رفتم روی مبل سه نفره نشستیم حالا که خوب دقت میکنم می بینم داماد زشتم نیستا
ترمه - یعنی دلم میخواد از وسط به هشت قسمت مساوی تقسیمش کنم
رویا - چکار پدرشوهرم داری
چنان منو ترمه با ارنج زدیم به بازوشکه فکر کنم تطع نخا شد
پدر داماد - خب اقای دورابی اگه اجازه بدین این دو گل برن باهم صحبت کنن
صلوات اینا از بهس مالی و ماشین در اومدن
اقای دورابی - خواهش میکنم ، رویا جان دختر بلندشید برید حرفاتون رو بزنید
رویا - چشم
اوخیییی بچم معصوم شد
بعد از چند دقیقه رویا و داماد اومدن
مادرشوهر - مبارکــــــه
( رمان سه شطون بلا
عکس ارزو و ملینا )
برای مراسم خاستگاری ی لباس بلند صورتی ملایم اماده کردم که استینش بلند بود و کلا حجابی بود خیلی دوستش داشتم اینو سارا بهم هدیه داده بود
اماده شدم و رفتم سوار ماشین شدم تا خونه ی رویا راهی نبود ولی من حال نداشتم
+سلام
رویا و ترمه - سلام
+ خب رویا خانم لباس چرا نپوشیدی
رویا - خب چیزه امـممممم
+ چی شده
رویا - یکی بهم پیام داد تهدیدم کرد می گه اگه خاستگار رو قبول کنی برات بد تموم میشه منم ترسیدم
+ خب تو که می خوای جواب نه بدی
ترمه - منم بهش میگم گوش نمیده
رویا - میترسم
+ تو نترس حالا هم بلندشو لباس بپوش
رویا رفت لباس بپوشه منو ترمه هم گرفتار حرف زدن شدیم
+ مریم خانم مگه نمیان
ترمه - نه گفته نمیخوام مزاحم بشه
+ اها ، خب حالا تو میخوای جواب چی بدی
ترمه روک جواب داد - نـــه
+ تصمیم اخرت
ترمه - اره من یکی دیگه رو دوست دارم
+ اوکی
با صدای رویا برگشتم
رویا - خوبه ؟؟
+ عالی!!!
صدای در اومد و مامان رویا گفت بریم پایین مهمونا اومدن
هنوز این داماد زرشک رو ندیده بودیم حتی رویا هم ندیده بود
بعد از کلی ماچ و بوس رفتم روی مبل سه نفره نشستیم حالا که خوب دقت میکنم می بینم داماد زشتم نیستا
ترمه - یعنی دلم میخواد از وسط به هشت قسمت مساوی تقسیمش کنم
رویا - چکار پدرشوهرم داری
چنان منو ترمه با ارنج زدیم به بازوشکه فکر کنم تطع نخا شد
پدر داماد - خب اقای دورابی اگه اجازه بدین این دو گل برن باهم صحبت کنن
صلوات اینا از بهس مالی و ماشین در اومدن
اقای دورابی - خواهش میکنم ، رویا جان دختر بلندشید برید حرفاتون رو بزنید
رویا - چشم
اوخیییی بچم معصوم شد
بعد از چند دقیقه رویا و داماد اومدن
مادرشوهر - مبارکــــــه
( رمان سه شطون بلا
عکس ارزو و ملینا )
۹.۵k
۲۰ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.