چشم من درمسجد چشمَش نمازی کرد و رفت
چشم من درمسجد چشمَش نمازی کرد و رفت
بـوسه ام روی لبَش راز و نیـازی کرد و رفت
باز هم دیشب بـه خوابم آمد و با شیطَنَت من رو نگاهی کـرد و رفت
مـن هنرمنـدی ندیدم ایـن همه بی عاطفه
با صدای هِق هِق ام آهنگسازی کرد و رفت
تـویِ دنیـای حقیـقی عـاشقَش بودم ولی
پشت کرد و رو به دنیای مجازی کرد و رفت
چونکه تنها بودو خیلۍحوصلَش سر رفته بود
آمـد و با زنـدگی ام خـاله بـازی کرد و رفت
او بـرای خستـگی دَر کردَنَش آمـد فقط
یکی دوساعت خواب نازی کرد و رفت
بـوسه ام روی لبَش راز و نیـازی کرد و رفت
باز هم دیشب بـه خوابم آمد و با شیطَنَت من رو نگاهی کـرد و رفت
مـن هنرمنـدی ندیدم ایـن همه بی عاطفه
با صدای هِق هِق ام آهنگسازی کرد و رفت
تـویِ دنیـای حقیـقی عـاشقَش بودم ولی
پشت کرد و رو به دنیای مجازی کرد و رفت
چونکه تنها بودو خیلۍحوصلَش سر رفته بود
آمـد و با زنـدگی ام خـاله بـازی کرد و رفت
او بـرای خستـگی دَر کردَنَش آمـد فقط
یکی دوساعت خواب نازی کرد و رفت
۱.۳k
۲۱ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.