از نگاهت جان گرفتم با کلامت سوختم
از نگاهت جان گرفتم با کلامت سوختم
نیش خندی بر لبانت با شهامت سوختم
ناخدای عشق بودم، کشتیام بر گل نشست
در غمِ هجرانِ تو با استقامت سوختم
حسرتِ دیدارِ تو دارم، خدایم شاهد است
زیر بارِ خاطراتت با کرامت سوختم
دیدن روی تو حتی خواب خوش از من گرفت
خواب دیدم در وفایت تا قیامت سوختم
شاعرم خوش مینویسم غصهها را خط به خط
بی شک مهربان بودم، ولیکن با ندامت سوختم
نیش خندی بر لبانت با شهامت سوختم
ناخدای عشق بودم، کشتیام بر گل نشست
در غمِ هجرانِ تو با استقامت سوختم
حسرتِ دیدارِ تو دارم، خدایم شاهد است
زیر بارِ خاطراتت با کرامت سوختم
دیدن روی تو حتی خواب خوش از من گرفت
خواب دیدم در وفایت تا قیامت سوختم
شاعرم خوش مینویسم غصهها را خط به خط
بی شک مهربان بودم، ولیکن با ندامت سوختم
۱۰.۲k
۱۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.