roman elone
roman elone
part 5
amir:هوی کجا
pardis:بی شعور بی فرهنگ هیچی ک نداریم بخوریم ی چیزی درست کنم
amir:مگ بلدی
pardis:خفه بابا
رفتم تو آشپز خونه ی کم سیب زمینی سرخ کردم گذاشتم رو میز و با هم خوردیم تقریبا ساعت دوازده بود ک من تو گوشی بودم ک امیر گفت بخوابیم
هر کدوم رفتیم روی تختامون
(صبح)
از خواب بیدار شدم رفتم سمت اتاق امیر دیدم بعله مث خرس خوابه بلند شدم صبحونه درست کردن ک بیدار شد
amir: خانم شما تو خونه من چی کار میکنین؟
pardis:اسکلم کردی
amir:دارم میگم شما کی هستید با اجازه کی وارد خونه من شدید؟
pardis:میزنم لهت میکنما امیرررر
amir:شما اسم منو از کجا میدونین؟
برداشتم ی لیوان آب رو صورتش خالی کردم
amir: هیییننن چته روانی
pardis:ک منو نمیشناسی
amir:مگ میشه همچین کابوسی رو نشناسم
pardis: چ طور تا دو دیقه پیش نمیشناختی؟
amir: واقعا؟
pardis:هوووففف ارهههههه
amir:باشه حالا جوش نیار من سر صبح چرت و پرت زیاد میگم
pardis: چرا؟
amir: نمیدونم ولی از وقتی یادم میاد سر صبح هوش و حواس درست حسابی نداشتم راستی بابت صبحونه و شام دیشب ممنون
pardis:عه خدارو شکر اون تخسی رو گذاشتی کنار
amir:راستی من بعد صبحونه میرم سوارکاری تو میای
pardis: عه میخوای بری دیدن فامیلات
amir: ن میخوام برم پیش فامیلای تو البته تو بیای اونجا اصن راه نمیرن
pardis: تو ک زبونشون رو بلدی بگو برن
amir: من زبون اونارو یاد گرفتم ولی زبون تورو ن
pardis: هه هه با مزه
part 5
amir:هوی کجا
pardis:بی شعور بی فرهنگ هیچی ک نداریم بخوریم ی چیزی درست کنم
amir:مگ بلدی
pardis:خفه بابا
رفتم تو آشپز خونه ی کم سیب زمینی سرخ کردم گذاشتم رو میز و با هم خوردیم تقریبا ساعت دوازده بود ک من تو گوشی بودم ک امیر گفت بخوابیم
هر کدوم رفتیم روی تختامون
(صبح)
از خواب بیدار شدم رفتم سمت اتاق امیر دیدم بعله مث خرس خوابه بلند شدم صبحونه درست کردن ک بیدار شد
amir: خانم شما تو خونه من چی کار میکنین؟
pardis:اسکلم کردی
amir:دارم میگم شما کی هستید با اجازه کی وارد خونه من شدید؟
pardis:میزنم لهت میکنما امیرررر
amir:شما اسم منو از کجا میدونین؟
برداشتم ی لیوان آب رو صورتش خالی کردم
amir: هیییننن چته روانی
pardis:ک منو نمیشناسی
amir:مگ میشه همچین کابوسی رو نشناسم
pardis: چ طور تا دو دیقه پیش نمیشناختی؟
amir: واقعا؟
pardis:هوووففف ارهههههه
amir:باشه حالا جوش نیار من سر صبح چرت و پرت زیاد میگم
pardis: چرا؟
amir: نمیدونم ولی از وقتی یادم میاد سر صبح هوش و حواس درست حسابی نداشتم راستی بابت صبحونه و شام دیشب ممنون
pardis:عه خدارو شکر اون تخسی رو گذاشتی کنار
amir:راستی من بعد صبحونه میرم سوارکاری تو میای
pardis: عه میخوای بری دیدن فامیلات
amir: ن میخوام برم پیش فامیلای تو البته تو بیای اونجا اصن راه نمیرن
pardis: تو ک زبونشون رو بلدی بگو برن
amir: من زبون اونارو یاد گرفتم ولی زبون تورو ن
pardis: هه هه با مزه
۵.۳k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.